چه دوس دارین
معماري روانشناسی طنز تجارت آینده زندگی
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||
یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, :: 17:45 :: نويسنده : aghil گناه من عاشق شدن بودگناه من عاشق شدن بود ، اشتباه من با تو ماندن بود . آغازی شیرین، اما قصه ای تلخ از عشق من و تو. کاش قصه عشقمان همچو آغازش شیرین بود، همان قصه ای که تو مجنون بودی و من لیلی تو گناه خویش را میپذیرم اما افسوس که دیگر راهی برای بازگشت ندارم و تمام پلهایی که با شوق و شور از آنها عبور میکردم شکسته شده اند. اما با خود عهد بسته ام حالا که گناه کردم دیگر اشتباه نکنم. تنها من مانده ام و یک بی وفاو یک عالمه اشک در چشمانم. آرزو دارم تنها یک راه برای بازگشت داشته باشم تا بتوانم همان دختر تنهای قصه ها باشم. همان دختری که نه غمی در دل داشت و نه حتی لحظه ای دلتنگ کسی میشد. همان دختری که برای خودش در رویاهایش آرزوهای شیرینی در سر داشت. اگر میدانستم پایان قصه عشق اینگونه است اگر میدانستم در عشق بی وفایی ، و خیانت است هیچگاه این قصه تلخ را آغاز نمیکردم.پایان قصه من و تو تلخ ترین پایانی است که هیچگاه حتی در خواب نیز آن را تصور نمیکردم. از همان لحظه ای که عاشقت شدم و آن لحظات شیرینی که با تو سپری کردم پیدا بود که عشق من و تو هیچگاه پایانی نخواهد داشت،اما اینک پی برده ام که هیچ عشقی در این زمانه وجود ندارد. اگر میدانستم پاسخ عشق به محبت هایم، اشکهایم، دلتنگی هایم ،شکنجه هایم ، سختی هایم، اینهمه بی وفایی و بی محبتی و بی خیالی است هیچگاه عاشق نمیشدم. آری گناه من عاشق شدن بود و اشتباه من با تو ماندن، گناه خویش را میپذیرم و با خود عهد بسته ام که دیگر اشتباه نکنم!
![]()
![]() ![]() ![]() پیوندهای روزانه
![]() ![]() پيوندها
![]()
![]() ![]() ![]()
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |